سلام
گفته بودم یک بازی وبلاگی به فکرم رسیده که دیدم بد نیست انجامش بدم! حالا نمی دونم چه قدر می تونه جالب و جذاب باشه! اول بگم این بازی فقط مربوط به بچه های وبلاگیه و تا اونجا که بشه بچه های بالاتر از 1 سال که کمی از شخصیتشون معلوم باشه!
با توجه به شخصیت و علایق کودک دلبندتون فکر می کنید در آینده به چه شغلی علاقه مند بشه یا چه حرفه ای براش مناسبت تر باشه؟!
راستش برای این که بگم چه چیزی برای کیارش در آینده مناسب تره اول باید درباره اون خصلت ها و علایقی که تا به حال خودشونو تو وجود وروجکم نشون دادند صحبت کنم. کیارش بچه ایه که اجتماعیه و خیلی زود با بقیه می جوشه که اکه طرف زن باشه که به ثانیه هم نمی کشه! پشتکارش خوبه و بچه ایه که ذاتا خوش برخورد و شوخ طبع و باسیا*سته ( اینش نمی دونم به کی رفته! ) اگه چیزی دوست داشته باشه تمام حواسش معطوف اون میشه ولی در ضمن خیلی سریع میشه با موضوع دیگری موضوع قبلی را از سرش بیرون کرد! زیاد به شعر و نقاشی علاقه ای نداره اما کتاب خیلی دوست داره! خیلی حاضر جوابه و حتی اگه جواب چیزی را ندونه با زیرکی میگه می دونم یا بلدم! و یک جوری با مهارت موضوع را عوض می کنه جوری که آدم نمی فهمه واقعا بلده یا الکی میگه بلدم! با این خصوصیات جواب من اینه:
به نظر من با این خصوصیات اخلاقی کیارش تو شغل هایی که نیاز به روابط عمومی بالا باشه موفق میشه! در ضمن با این خصوصیات می تونه مدیر موفقی از آب در بیاد! چون هم سیا*ست و هم تمرکز و سریع الانتقالی که یک مدیر احتیاج داره را داره!
راستش نمی دونم چه قدر این بازی با اقبال روبه رو میشه چون بعضی ها دوست ندارند درباره خصوصیات یا آینده بچه هاشون نظری بدهند! به هرحال من چند نفر را دعوت می کنم اگه دوست داشتند و انجام دادند خوشحال میشم و اگه هم که نه درک می کنم! اگه کسان دیگری هم بودند که دوست داشتند انجام بدهند خوشحال میشم و به منم اطلاع بدهند چون خیلی دوست دارم نظر بقیه را بدونم!
من از مژگان مامان آندیای گلم، سمیه مامان ایلیا جونم ( ستاره طلایی )، سحر مامان کیارش گل، هاله مامان ارشیای عزیز و شهین مامان نوید جون دعوت می کنم.
چون می خوام این پست فقط درباره بازی باشه از شیرین کاری های وروجک چیزی نمیگم که خیلی هم بامزه است! فقط عکس های قرار وبلاگی یک شنبه 6 بهمن که تولد فاطمه زهرای گل بود و مامانش کیک تولدش را براش اونجا آورده بودند می گذارم وگرنه بیات میشه!!!!!!! خیلی خوب بود و بعد مدتها دیدارها تازه شد! گرچه اون روز کیارش به شکل عجیبی ساکت و گوشه گیر شده بود! فکر کنم یک کمی حسودیش شده بود! آخه تولد خودش هم نزدیکه!!!!!