سلام
امان از این حافظه من و شانس!!! سه شنبه خیلی خوش و خرم آمدم آپ کنم دیدم ای دل غافل عکسهای کیارش را یادم رفته بریزم رو فلشم و آمدم اصفهان! روی موبایلم هم داشتم اما نمیدونم از شدت ذوق و شوق من یا چشم حسودان تنگ نظر زد و موبایلم هنگ کرد و الان خاموشه و به هیچ وجه روشن نمیشه!!!! ( کسی k800i نداره راهنمایی کنه چی کارش کنم؟!؟!؟!؟ )
کیارش فسقلی کلی بامزه شده! از شیرین زبونیهاش تو چند پست اخیر گفتم دیدم حیف از پیشرفت هاش نگم!
اشکال را با اسمهاشون به خوبی می شناسه!! مستطیل، دایره؛ مثلث و مربع! تو هر شکل و مکانی به خوبی تشخیصشون میده!!! تازه جیگرم بلده با اسباب بازیهاش مثلث و مربع را هم بسازه!!!! ( یک عکس از درست کردن یک مثلث بی عیب و نقص با سه ضلع کاملا مرتب داشتم تو گوشیم که به لقاا... پیوست! انشاا... درست بشه در اولین فرصت میگذارمش! )
چپ و راست بدنشو کاملاً میشناسه! ( از آموزه های مهدشه! نمیدونستم یک دفعه گفتم دست راستت کو؟ دیدم درست میگه! حالا کیارش از خرداد مهد نرفتهها! ) من که مادرشم گاهی قاطی میکنم ( از خنگیمه نه؟! ) چشم و گوش و دست و پای راست و چپشو تشخیص میده!
وروجکم اعداد تا تا پنج هم بلده بشماره و هم مفهومشو میفهمه مثلاً اگه بگی چند تا کفش دم دره؟ میگه سه تا! دو را خیلی خوب بلده و مرتب هم به هر چیز جفت اشاره میکنه و میگه دوتا دوتا!
اسم ماشینهایی را که من به یاد ندارم براش گفته باشم را هم بلده! ( جیگر آنتنهاش قویه از غریبه هم بشنوه سریع میگیره مثلاً دیروز تو کوچه مامان جانش یک ماتیز سفید پارک بود رد میشه میگه اینم که ماتیزه!!!! بابای باباییش یک 405 طلایی دارند بعد نمیدونم کی و کجا با RD آشنا شده که تا دیدش سریع گفت این آردیه!!! هرچی نه بابا به پیر و پیغمبر این آردی نیست 405 هست و فقط صدا موتورش خراب شده! از اون اصرار که نه این آردیه!
فسقلی تازگی رفته تو خطه روزهای هفته! همه را حفظه ولی گاهی جابهجا میگه! نیم وجبی حاضر جواب یک روز بهش گفتم بیا شربت تقویتیتو بخور میگه خوردم!!! میگم کی؟!؟! میگه دوشنبه!!!!!! البته اون روز شنبه بود!
از تعریف گذشته یک مشکلی پیش آمده که نیاز به کمک مامانهای مهربون مخصوصاً اونهایی که در پوشکگیری ید طولا دارند، دارم! ( جمله را حال کردید؟! )
کیارش یک ماه قبل تولد 2 سالگیش برنامه از پوشک گیری را اغاز کرد و گرچه اوایل خیلی خودشو خراب میکرد ولی خیلی زود یاد گرفت و خیلی خوب پیش رفت! تا الان که 6 ماه از اون موقع میگذره یک بار هم نشد که خودش را خیس بکنه و یا تو شلوارش پیپی بکنه! اما حدود ده روز پیش بی هیچ دلیلی دیگه مدفوعشو نگفت و گرچه کنترل کاملی رو ادرارش داره اما مدفوعشو نمیگه و تو شلوارش میکنه!!!!! با مراجعه به کتاب هایی که کلی خودم هم تعریفشونو کردم حدس زدم از چیزی ترسیده که کنترلشو از دست داده! چون علت از دست دادن موقتی کنترل مدفوع را ترس از چیزی یا اتفاق مهمی تو زندگی میدونستند! ولی هرچی فکر کردم نه اتفاق خاصی افتاده بود و نه چیزی پیش آمده بود که بترسه! همون جوری هم مثل سابق شاد و فعاله! باهاش مدارا کردم و ابداً دعواش نکردم فقط هر بار تو شلوارش کرد بهش تذکر دادم و بهش گفتم اگه دفعه دیگه اطلاع بده و روی لگن بکنه بهش فلان چیز را جایزه میدم! اما فایده نداشت! باز به پیشنهاد کتاب هر بار که احتمال میدادم موقع دفعش باشه میبردمش روی لگن و کلی شامورتی بازی در میآوردم که بشینه! که باز نتیجه نداد! گفتم شاید محیطشو دوست نداره و میترسه بردمش توی حیاط و کلی حرف و نقل پراکنده از همه چیز غیر پیپی که حواسش پرت بشه و بکنه اما افاقه نکرد! جالب این جاست که نیم ساعت مینشست ولی نمیکرد تا لباسشو میپوشوندم میکرد!!!!! دیگه مغزم کار نمیکنه! نیاز به راهنماییتون دارم! نمیدونم چی کار باید بکنم!
این عکسها مال هفته پیشه که مامان جونی و دایی حامدی!!!! ( کیارش به این اسم مادر و برادرمو صدا میزنه! ) آمده بودند تهران و باهاشون رفتیم پارک نیاوران و دربند! خیلی خوش گذشت! برادرم که از زمان عروسیم تهران نیومده بود!!!!!!