Lilypie 4th Birthday PicLilypie 4th Birthday Ticker آذر 1386 - داستانهای وروجک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 514700

  بازدید امروز : 22

  بازدید دیروز : 60

داستانهای وروجک

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

ستاره طلایی
نوید جون
بچگی های دیبا و پرند
وروجک مامان = آرش
یونا شیرین زبون
ثمانه جون مامان مهدیار
آندیا جون
ستایش
پگاه و پارسا
ملوسک خانم
مهدیار مامان مریم
امیر مهدی
بهنیا
مانی فسقلی
ارشیا
دل آرام
کیارش سحر جون
حس قشنگ مادری
پویان گل
سارا ونوشه جون
بلاچه خانم
کیا کوچولو
یکتا فسقلی عزیز
ایلیا مریم جون
کوشا نی نی
سینای گل رویا جون
نازنین فاطمه
ایلیا
نیکان و شیطونی هاش
آرین کوچولو
مزدا جون
پوریا
ایلیای نگین جون
نازنین
فاطمه زهرا عزیز
خونه اول وروجک و مامانی
دل نوشته‏های یک مادر
کارن عزیز
دانیال ساناز جون
کسری عزیز
مانا و مانیا

 

درباره خودم

 

لینک به لوگوی من

داستانهای وروجک

 

دسته بندی یادداشت ها

بازی وبلاگی . تولد . نامه ای به پسرم .

 

بایگانی

اسفند 1385
فروردین 1386
اردیبهشت 1386
خرداد 1386
تیر 1386
مرداد 1386
شهریور 1386
مهر 1386
آبان 1386
آذر 1386
دی 1386
بهمن 1386
اسفند 1386
فروردین 1387
اردیبهشت 1387
خرداد 1387
تیر 1387
مرداد 1387
شهریور 1387
مهر 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
شهریور 1388
آذر 1388

 

اشتراک

 

 

کیارش و مشکلاتش!

نویسنده:مادر کیارش::: چهارشنبه 86/9/7::: ساعت 11:53 صبح

سلام

تا به حال از شیطنت‌ها و شیرین کاری‌ها و مهربونی‌های وروجکم گفتم! امروز آمدم از مشکلاتش بگم! قصدم نق زدن و نالیدن نیست! این مشکلات را باهاتون مطرح که اگه دوستی همین مشکلات را با کوچولوش داشته و موفق به حلش شده من را هم در جریان اقداماتی که به عنوان راه حل انجام داده بگذاره! پس لطفاً راهنماییم کنید!!

* کیارش الان نزدیک 1 سال و 9 ماه داره، اما هیچ همکاری برای مراحل آموزشی دستشویی رفتن نمی کنه! قبلاً بهتر بود اما الان به کل تا می‌خواهی بعد عوض کردنش ببریش تا ببینی کاری می‌کنه یا نه جیغ می‌زنه و پاشو می‌گیره بالا تا نگذاریش زمین! به هیچ عنوان جیششو نمی‌گه یا علامتی نشون نمی‌ده که داره یا نه!! و بدیش اینه که 2-3 بار در روز اجابت مزاج می‌کنه و نمیشه بازش گذاشت!!!‌ این معضل بزرگی شده از یک لحاظ‌هایی، مخصوصاً وقتی فک و فامیل و کسایی که حرصت می گیره از نیش زبونشون بهت بگند « وای کیارش را هنوز از پوشک نگرفتی؟!؟! »‌ یا « این مادرهای این دوره و زمونه هم چه تنبل شده‌اندها! » هرچی هم توضیحات علمی بهشون بدی فایده نداره!!!!

* وروجک نسبت به همسن‌های خودش تو فراگیری زبان یک کم عقبه! من خودم انتظار یا عجله‌ای ندارم ولی خودش بیشتر اذیت میشه وقتی همه چیز را می‌فهمه و احساس می‌کنه ولی نمی تونه به زبون بیاره! عصبی میشه،‌ سرخ میشه و حرص می‌خوره و بعد جیغ های بنفش می‌کشه که چرا نمی‌تونه بگه و چرا ما نمی‌فهمیم!!!

* گاهی اوقات وسایل خونه یا اسباب بازی‌هاشو به طرفمون پرت می‌کنه یا باهاش می‌زنه به سر و صورتمون یا با دستش می‌زنه به صورتمون!‌ (‌ فسقلی دستش سنگینه خیلی!! ‌) دردش به کنار که تحمل میشه کرد اما فقط برای خودی‌ها نیست، به غریبه‌ها هم رحم نمی‌کنه و سر و صورتشون را یک نوازشی می‌ده!!!‌ نمی‌دونم چه جوری با این کارش برخورد کنم که بدتر نشه!!!!‌ گرچه بعد که بهش بگی دردم اومد می‌آد و نازت می‌کنه ولی بعد که مطمئن شد دیگه درد نداری یکی دیگه می‌زنه تو سرت!

* کیارش تازگی‌ها خیلی بهونه‌گیر شده! مخصوصاً بهونه منو خیلی می‌گیره و این برای مامانم که از کیارش نگه‌داری می‌کنند معضلی شده! صبح که از خواب بیدار می‌شه می‌ره به یکی یکی اتاق‌ها سر می‌زنه و یک نفس می‌گه « مامان، مامان » و کلی جیگر من و مامانم را کباب می‌کنه! البته این دلتنگی فقط به همین جا ختم نمی‌شه و کلی بهانه‌گیری و عدم همکاری و نق نق کردن را به دنبال داره!

* مشکل بد غذاییش هم که از به غذا افتادنش هنوز پابرجاست!!! اگه یک چیزی نخواد دهنش مثل دیوار چین نفوذناپذیر میشه و با محکم‌ترین الیاف دنیا این دو لب به هم دوخته میشه! عجب پشت کاری داره برای نخوردن!!!!‌ هنوز هم تخم مرغ را دوست نداره و اگه به اندازه 1 در میلیون ذره تخم مرغ تو غذاش باشه سریع در می‌آره و زبونش را هم پاک می‌کنه!!!!!‌ مدتی براش با تخم مرغ French toast درست کردم، دوست داشت اما الان لب نمی‌زنه!!!!

* قبلاً خیلی مسواک زدن را دوست داشت اما الان تا بدهی دستش پرت می‌کنه اون طرف یا گمش می کنه جایی که عقل جن هم بهش نمی‌رسه!!!!

چند روز پیش یک مراسمی بود تو هتل کوثر اصفهان ( کوروش سابق ) ما هم دعوت بودیم! جای همه خالی عجب چشم‌اندازی داشت! وروجک که از آبنماهای لابی خیلی خوشش آمده بود! کلی هم با امیر محمد بازی کرد! کاملاً می‌دونست این هنوز بِیبیه! نازش می‌کرد و دنبال کالسکه‌اش راه افتاده بود و اسکورتش می‌کرد و نمی‌گذاشت کسی به کالسکه امیر محمد نزدیک بشه!!! البته کلی هم آتیش سوزوند و دختر خاله بیچاره من که بهش میگه « خاله‌ » را هی دنبال خودش می‌کشوند! برای شام هم مثل آقاها شیشه دوغش را دستش گرفت و هی قلپ قلپ خورد! البته همون دوغ را فقط خورد!

                       

کیارش تازگی‌ها دوست داره تو لباس پوشیدن کمکون کنه!‌ نگاهش کنید!!!

                           



  • کلمات کلیدی :

  • کلی عکس

    نویسنده:مادر کیارش::: شنبه 86/9/3::: ساعت 1:20 عصر

    سلام
    بعد از یک هفته برگشتم!!!‏ کلی حرف داشتم اما امتحان نگذاشت!!!! الانم کلی حرف دارم اما حالا فعلاً بماند برای پست بعد!!!! فعلاً چند تا عکس می گذارم! فقط یک توضیح مختصر این که دیروز با بابایی رفتیم پارک و بعدش جزیره بازی! اتاق غنچه ها و نقاشی با گچ و شن بازی و بازی با خرگوش و توتو ... تازه رود خونه هم کلی قشنگ بود! هوا آفتابی و کلی پرنده روی آب!! حیف شارژ دوربین تموم شد!!!!!!!

               

                                    یک مشکلی پیش آمده، برامون دعا کنید



  • کلمات کلیدی :

  • <      1   2   3      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    پسرم 4 سالگیت مبارک
    دو تا تولد!
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com