سلام
سال 1387 مبارک
سال نو هم با همه شادی هاش از راه رسید! بازم بوی عید و عید دیدنی و محبت! سال خوبی همراه با شادی و سلامت و آرزوهای رنگین و دعا برای برآورده شدنشون آرزومندم! امیدوارم امسال همه وبلاگ ها پر باشه از صفحات قشنگ و زیبا از بزرگ شدن کوچولوهای قشنگمون!
امسال ما لحظه تحویل پیش پدرم بودیم و با بابا سال نو را جشن گرفتیم! باغ پر بود از گل و سبزه و زیبایی! جالب بود که کیارش هم بابایی را می شناخت و با عکسش حرف می زد و دائم می گفت بابا! بابایی امسال دومین سالیه که کنارمون نیستی تا لحظه تحویل ببوسیمت!
کیارش عاشق مهمونی و دید و بازدیده! کلی ذوق می کنه و می خنده! همه جا هم یا عمه فائزه هست یا خاله شیما یا خاله نرگس! کلی بهش خوش می گذره، فقط به خاطر این که از شیر گرفتمش برنامه خواب بعد از ظهرش به هم خورده که اونم بعد دو روز بهونه گیری دیگه اسم شو نیاورد! ولی خودم خیلی ناراحتم دلم برای شیر خوردنش و بغل کردنش و بازی کردنش موقع شیر خوردن تنگ شده!
فردا برای کیارش تولد می گیریم، برای همین خیلی کار دارم! گزارش تولد بماند برای بعد عید!