سلام
بالاخره چهارشنبه آمد و کیارش و مامانش دوستان خوب و عزیز وبلاگیشونو دیدند! اول از همه از تمام دوستانی که دعوت منو قبول کردند و آمدند تشکر بکنم، مخصوصاً از سمیه مامان ایلیا که لطف کردند در وبلاگشون خبر قرار وبلاگی را قرار دادند تا بقیه دوستان هم متوجه بشوند و همین طور الهام جون مامان دلآرام که با وجود مهمان داشتن سری بهمون زدند و خوشحالمون کردند! جای همه دوستانی که نبودند خالی و ان شاالله دفعه بعدی ببینیمشون چون تصمیم داریم زود زود همو ببینیم!
چهارشنبه عصر ساعت 6 از خونه بیرون آمدیم و به سمت غرب راه افتادیم، قبل تونل رسالت راه بندانی شده بود که نگو! گفتم دیدی دیر میرسیم! آخه ما قبلاً پارک میعاد نرفته بودیم و اصلاً نمیدونستیم کجاست! اما بالاخره با 5 دقیقه تاخیر رسیدیم! اول از همه بیتا مامان کیان و کیارش را دیدیم! طفلکی بیتا جون تمام مدت مشغول دوقلوها بود و بعد کم کم بقیه هم آمدند! پیروزه جون مامان پرنیان، آرزو مامان ترنم، الهام جون مامان دلآرام، بیتا مامان ایلیا، ارغوان و مامانش، شبنم و باران و مامان هاشون، نیکان و آرام جون ، آندیا و مامان مژگان و... آخر از همه سمیه جون مامان ایلیا آمد، آخه طفلکی ایلیا یک کم تو ماشین اذیت شده بود ولی وقتی آمد که سرحال بود و تا رسید یک راست رفت سر سرسره! ازش که پرسیدم ایلیا کجا آمدی با بامزگی گفت " دَدَ " کیارش که اول آبروی من را برد چنان غریبی میکرد و حاضر نبود از بغل من بیاد پایین که نگو! ولی بعد که آرزو جون توپ ترنم را بهش داد، از اون جایی که پسر من عشق توپه دیگه راه افتاد به شیطنت و تا آخر توپ ترنم را پس نداد و آرزو جون لطف کرد و توپ را به کیارش داد( همون توپیه که تو همه عکسها دسته کیارشه! ) ترنم جون هم کلی ناز شده بود و دلبری میکرد و بوس میفرستاد و چشمک میزد! آندیا نمکی هم با این سن کمش راه میرفت و لبخند میزد اما هر کاری کردیم نایستاد با کیارش عکس بندازه! به کیارش گفتم نازش کن، اول با احتیاط نازش میکرد بعد که میدید پرنسس خانم چیزی نگفت با توپش دعوت به شیطنتش میکرد! پرنیان جون هم مثل خانمها سنگین و با ابهت چیپسشو خورد و بازی کرد و گذاشت ازش عکس بگیرند! خلاصه عصر خوبی بود و زود گذشت و فرصت نشد مامانها خوب با هم آشنا بشند چون کمی فضا باز بود و بچهها میخواستند بازی کنند و مامانها هم به دنبالشون! انشاالله دفعه بعد یا فسقلیها را نیاریم یا با یار کمکی بیاییم تا مامانها کمی فرصت کنند همدیگه را ببینید! ( به نظر خود من یار کمکی بهتره، چون میدونم ما مامانها دلمون نمیاد فسقلیها را با خودمون نیاریم! )
کیارش داره می ره سر قرار
نیکان، ترنم، پرنیان و آندیا جون
کیارش جیگرم با توپ ترنم
ایلیای شیطون در حال سرسره بازی
کیارش در حال وروجک بازی
دل آرام جون
خوب یک کمی هم درباره شیطنتهای اخیر کیارش بگم:
عکسی که مشاهده میکنید یکی از عجایب هفتگانه کیارش خان وروجکه!
تاحالا کسی را دیدید خالی خالی کره بخوره؟! دفعه اول که نصف قالب کره را خالی خورد ترسیدم گفتم نکنه یک بلایی سرش بیاد ولی نه انگار به مزاجشون سازگار افتاد!!!!! فکر نکنید کیارش خیلی بخورهها تمام دوستانی که دیدنش گفتن خیلی کوچیک تره سنشه از بس هیچی نمیخوره و منو حرص میده!
نمیدوم کی به فسقلی کله معلق یاد داده از دیروز هی برامون عملیات آکروبات بازی انجام میده، فکر کنم تصمیم داره ژیمناست بشه!
کیارش از چهارشنبه که برگشته خونه توپ ترنم همش دستشه! موقع غذا خوردن، خوابیدن، لباس عوض کردن ( وقتی میخواهم آستینشو دستش کنم توپش را میده به اون دستش بعد دوباره با دست اولی میگیردش! ) حتی بیرون خونه!
این عکس هم گذاشتم برای اثبات به آرزو جون که کیارش کلی توپ داره! البته با صرف نظر از توپهایی که به ابدیت پیوسته و یا خونه مامانجانهاش گذاشته!
توپهای کیارش به ترتیب حجم! ( توپ ترنم وسطشون مشهوده! )
عشق مامان یک دنیا دوست دارم! مخصوصاً حالا که کلی وروجک شدی!