سلام
· ما آدمها عادت کردهایم نداشتههامونو بشماریم.
شاید برای این که داشتههامون قابل شمارش نیستند.
· در نگاه کسی که پرواز را نمیفهمد هر چقدر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد.
· هیچ چیز، هیچ کس به اندازه ذهنمان محدودمان نمیکند.
· وقتی کلماتت را تغییر دهی جهانت را تغییر میدهی.
و در آخر شعر گونهای که به نظرم به پست این دفعه بی ربط نیست:
· نوزادی متولد میشود
با هزاران نقشهای که والدینش برایش کشیدهاند
" به بهشت خوش آمدی عزیزکم.
از من میشنوی تنها به قلبت گوش بسپار
تا بهشت باقی بماند"
این مطالب از مجله موفقیت گرفته شده که به نظرم جالب آمد و دوست داشتم برای شما هم ذکر کنم!
کیارش تازگیها خیلی شیطون شده، کاری نیست که نکنه، به راحتی روی مبل میره و میاد روی اُپن یا روی شومینه!!!! تمام وسایل آشپزخانه را به هم میریزه موقع غذا خوردن سالاد و ماست و بشقاب من و باباشو خودش را با هم یکی میکنه و... صبحهایی که خونه باشم زودتر بیدار میشم و خونه را مرتب و همه جا را تمیز میکنم، تمام اسباب بازی هاشو جمع میکنم و میگذارم توی استخرش ( یک دفعه فکر نکنید باهاشون بازی میکنه! نگاهشونم نمیکنه فقط روی زمین و زیر صندلیها و مخصوصاً غیر قابل دسترسترین جاها پخششون میکنه! ) خلاصه تا بیدار میشه شروع میکنه به شیطنت، پشت سر من راه میره و هرچی من جمع میکنم به هم میریزه!! مثلاً قابلمهها را میریزه وسط اگه یک روز من بهشون دست نزنم همین جوری رو زمین هست ولی تا جمعشون کنم هر جا که باشه یک دفعه ظاهر میشه و پشت سر من دوباره همه چیز را به هم می ریزه و میره سراغ کارش!!!! چند روز پیش ساعت 11صبح بود یک نگاهی کردم به دور و برم دیدم وای خدای من چه وضعیه! اگه یک نفر الان در بزنه بیاد تو فکر می کنه آمده تو انباری!!! در حالی که من از 7 صبح یک لحظه هم استراحت نکرده بودم، عصبانی به کیارش گفتم من هی جمع کنم تو به هم بریز و بعد خسته و با اعصابی داغون رفتم روی تخت دراز کشیدم و داشتم فکر می کردم یک دفعه کیارش آمد و بغلم کرد و هی نگاهم می کرد و می خواست من را ببوسه! بغلش کردم و کنار هم دراز کشیدیم، بعد کتاب همه بچه ها تیزهوشند اگر که کنار تخت بود و برداشتم و بازش کردم دقیقاً قسمت امنیت عاطفی اومد!!!!! نوشته بود یک بچه ای که امنیت عاطفی داشته باشه هیچ وقت به مادرش نمی چسبه! با امنیت عاطفی استعداد بچه ها بیشتر شکوفا میشند و راحتتر و سریع تر به یادگیری و بالندگی می رسند! اخلاق خوب و رابطه اجتماعی چیزیه که از بچگی با آدمه و اکثراً ذاتیه اما در صورت عدم امنیت عاطفی می تونه جاشو به ترس و اضطراب بده و ... تحت تاثیر قرار گرفتم! چرا باید کاری کنم که پسرم ناراحت بشه و احساس نگرانی بکنه؟! چه اهمیتی داره اگه کسی سر زده بیاد و ببینه خونه ما فرقی با انباریه اون ها نداره؟! اصلاً چه اهمیتی داره که دیگران چه فکری بکنند یا حتی خودم چه احساسی داشته باشم؟! چرا باید موفقیت و رشد و از همه مهم تر اخلاق خوش و لبخند کیارش را فدای یک کم نامرتبی و به هم ریختگی خونه کنم؟! ... پس از این به بعد زنده باد بازی و نقاشی و لبخند و آغوش و بوسه و... و بی خیال هر چی خونه و مرتب کردنش!!!!!!
مطمئنم تا به حال لپ لپ خریدهاید ولی مطمئنم چیزی که از لپلپ ما میاد بیرون از لپلپ هیچ کدومتون بیرون نیومده! میگید نه؟! بیایید اینم شاهد ماجرا!!!!!!
لپلپ از نوع کیارش وروجکی
در ادامه اقدامات وروجکیش هر روز میاد سبد سیب زمینی پیازهامو برمیداره، سیب و پیازهاشو میریزه وسط بعد یک سینی برمیداره میره میگذاره روی میز هال و یکی یکی سیب زمینی و پیازها را میگذاره روش بعد هم زیر صندلی و... و در آخر وقتی مامان میخواهد غذا درست کنه حدس بزنید کجا باید دنبال پیازهاش بگرده؟!
سبد جدید سیب زمینی و پیازهای مامان
خدا پدر و مادر و جد و فک و فامیل گذشته و آینده این مخترع ترموکوپل را بیامرزه که این ترموکوپل را اختراع کرد و گرنه خونه ما تا به حال 148 باری منفجر شده بود!!!! چون کیارش همش میره سر گاز و هی با شیرهاش بازی میکنه! تا حالا هم چند بار غذام ته گرفته چون خود سرانه آمده و زیر غذا را بالا کشیده!
هفته پیش که کیارش را بردم مهد خیلی خوشش آمد و وقتی میآوردمش بیرون بهانه بچهها را میگرفت اما این هفته همش تا میبرمش دم مهد گریه میکنه و موقع شیر دادن یا بردنش میرم سراغش یک گریه دلخراشی میکنه که با اعصاب خورد و دل ریش میرم سر کارم، کاشف به عمل آمد مربیش عوض شده، قبلیش یک دختر جوون بود اما مربی این هفتهاش یک خانم مسنیه! بهش گفتم هفته پیش مربی کیارش یکی دیگه بود، گفت مربی اصلی بچههای زیر 2 سال منم، هفته پیش مرخصی بودم!!! خانم خوبی هم هست ها ولی نمیدونم چرا کیارش تا میبیندش گریه میکنه، گرچه مربیش میگه تو مهد آرومه و همش بهش چسبیده! غمی شدهها کلی خوشحال بودم کیارش مهد را دوست داره!!!
چند روز پیش در اخبار علمی تلویزیون میگفت محققان فرانسوی فهمیدند قرار دادن کودکان زیر 2 سال در برابر برنامههای تلویزیونی و حتی آموزشی باعث عدم تمرکز آنها در سنین بالاتر میشه!!!! تازه کشف کرده بودیم که کیارش از تام و جری خوشش میادها!!!!
کیارش در حال عوض کردن کانال برای دیدن برنامه مورد علاقهاش
ببینید جیگر مامان چه قشنگ سیب میخوره؟!
فدای خندههات برم وروجکم
کیارشم داره کمک مامان لباسها را میریزه تو ماشین لباسشویی
این آقای خوش تیپ را میشناسید؟!
کسی منو صدا کرد؟! منو با عینک هم شناسایی کردید؟؟؟
خبر دارید ساخت برج میلاد به اتمام رسید؟! البته تو خونه ما، اینم عکسش:
مصالح ساخت برج: قابلمه مامان، تن ماهی، کاسه، توپ کیارش
صفا خانوم گل مامان مانی جون منو به بازی 24 ساعت دعوت کردند ( خودمونیمها هیچ کس ما را به عروسیی، تولدی و... دعوت نمیکنه ) ممنون صفا جون، با اجازه تون می گذارم برای پست بعدی چون دوست دارم مفصل درباره اش بنویسم و این پست هم همش مال کیارش باشه.