سلام
یک سلام بهاری در اولین پست سال 88! وای من عاشق بهارم، عاشق تازگی و نو شدن! عاشق شکوفه و جوانه های سبز براق! عاشق اون تمیزی و بوی نویی! امسال عید خوب و شروع خوبی داشتیم از خدا می خوام این شادی و حس سرزندگی نا آخرش باهامون بمونه!
یکی از شیرین ترین لحظات زندگیم لحظه تحویل ساله، وقتی همه کنار هم منتظر اون صدای توپ و بعد ناقاره هستیم ( گرچه امسال کانال 3 زد تو ذوقمون و توپ در نکرد ما هم سریع زدیم کانال 2 اقلا صدای ناقاره را بشنویم!!!! ) خدا را شکر می کنم امسال همه عزیزانم در کنارم بودند گرچه جای خالی پدر و محبت بی شائبه اش، بوسه هاش و عید مبارکیش و عیدی های لحظه تحویلش که همیشه برای ما بهترین بود خیلی خیلی خالیه!
بعد از سال تحویل و مراسمش سریع رفتیم برای دیدن از بابایی عزیزم! پارسال سال تحویل سر مزارش بودیم اما امسال به خاطر ساعت سال تحویل و خواب پسرک نشد و خوردیم به ترافیک ( گرچه باز بعد از ما ترافیک بدتر هم شد! ) باز جای خالی پدر و اون عکسی که با وقار و زیبایی لبخند می زنه و ما دیگه اون لبخند و صدای گرم را کنار خودمون نداریم! امسال وروجکم خونه پدربزرگش خیلی خیلی شیطونی کرد و کلی برای پدرجونش دلبری کرد با شیرین زبونی هاش!
بعد از اون هم رفتیم خونه حاج آقا که کیارش بهشون میگه آقاجا ( پدر بابایی! ) و کیارش کادوی تولدش را از عمه هاش گرفت! مرسی عمه سارا، مرسی عمه فائزه! کلی هم با ماهی های سر سفره بازی کرد و بهشون غذا داد!
امسال عید خیلی خوب بود، هر روز به دید و بازدید از خونه فامیلی گذشت! مهمونی های دسته جمعی و بگو و بخند و عیدی هایی که از همه گرفت! کلی تو همه مهمونی ها آتیش سوزوند و دلبری کرد! با پسر دختر خاله هام کلی بازی کرد و خوش گذروند! کلی در کنار خاله شیما و دایی حامد و رضا خندید و لحظات شادی داشت! ممنون از همه به خاطر محبت هاشون!
خونه دایی بزرگه و کیارش و سفره هفت سین زن دایی
خونه دایی کوچیکم که برای شام دعوت بودیم و کلی زحمت کشیده بودند
خونه خاله کوچیکم مادر خاله شیما
متاسفانه خونه خاله بزرگه عکس تکی نداشت که بگذارم! قبل از عید مامان جونی و دایی حامد رفته بودند کیش و برای کیارش کلی سوغاتی و البته کادوی تولد آورده بودند! کادوی تولد عبارت بود از یک کت بهاره خیلی خوشگل و یک کفش خیلی شیک و سوغاتی ها سری ماشین های ساختمانی که کیارش عاشقشونه و یک بلوز بافتنی و یک عالم بادکنک و کلی شکلات و پاستیل! مامان جونی، دایی حامد دستتون درد نکنه! چون یادم رفت از کل سوغاتی ها عکس بگذارم عکس تک تکشون را می گذارم!
کیارش با کت سوغاتی
کیارش خوشتیپ وکفش شیکش
گل مامان و سری ماشین های ساختمانیش
در آخر هم چند تا عکس متفرقه گذاشتم که نمی دونم چرا بازی در آورد و زیر نویس ها را نمی آورد! چند تا عکس مربوط به پارک بادی اصفهان و ماشین سواری کیارش که کلی عشق کرد و با این که اولین بارش بود خیلی ماهرانه و بدون کمک رانندگی می کرد! تازه فسقلی با یک دختر 5-6 ساله کورس هم می گذاشت!!!!!!!!! و عکس از امیر محمد و کیارش در کنار هم و یک عکس هم از کیارش و باباکنکش!!! ( بادکنکش! ) که سوغاتیه و میشه باهاش شکل درست کرد!
منتظر ادامه پست نوروزی ما باشید...