سلام
امروز 27 اسفنده، چهارشنبه سوری! راستش هنوز هم باورم نمیشه این همه به عید نزدیک شدیم! فقط 3 روز دیگه سال 87 برای همیشه تموم میشه و از لحظه حال به خاطره ها می پیونده! سالی که گذشت سالی بود پر از پستی و بلندی! برای من گرچه نیمه اولش همراه با استرس بود ولی بالاخره دفاع کردم اون همه استرس و ناراحتی جاشو به یک زندگی آروم و یکنواخت داد! شاید 4-5 سال پیش متنفر بودم از یکنواختی ولی الان عاشق این روند هر روزه ام! از یک سالی که برای کیارش خان گذشت بگم! سال تحول بود براش! پارسال این موقع به غیر از چند کلمه و این چیه چیزی نمی گفت ولی امسال بلبل زبونی شده که از شیرینی و نکته سنجی حرف هاش خنده مون می گیره! وقتی هر سئوالی که ازش بپرسی با "خوب بالاخره..." شروع می کنه! وقتی فامیل من و دایی حامدش و بابا و عمه فائزه شو می دونه و بهم میگه مامانِ **** وقتی تموم رنگ ها را تشخیص میده ولی به زرد و قرمز و سبز میگه زرد خورشید، زرد خونی و زرد درخت! وقتی عروسک اسپانچ باب را میده دست من و عروسک اون ستاره دریایی صورتی را خودش دستش می گیره و بعد هر کدوم میریم تو قالب شخصیتش و با هم حرف می زنیم! براشون اسم هم گذاشته! اسفنجی و آقای شیکم گنده!!!! وقتی یک حاضر جوابی ذاتی داره که ما نداریم! وقتی به خانوم همسایه با کنجکاوی میگه "شما خونه همسایه زندگی می کنید؟!" و در جواب " آره شما هم میایی پیش ما؟!" میگه " نه من خونه خودمون زندگی می کنم!" وقتی تمام دست و بدن و صورتت را غرق بو سه می کنه، وقتی در جواب یک بو سه 100 تا بو سه تحویلت میده! وقتی خیلی از کارها را یاد گرفته که پارسال بلد نبود و ... غرق شادی و عشق و سپاس گذاری میشی! از خداوند متعال به خاطر سالی که بهمون داد تشکر می کنم! از این که فرصت داد و بهمون لطف کرد که باز در کنار هم باشیم سپاس گذارم! این چهارمین عیدیه که کیارش سر سفره هفت سین کنار ماست! از این که باز با خنده هاش شیرینی هفت سین و تحویل سال را برامون شیرین تر می کنه خیلی شاکرم! گرچه لحظه تحویل یک بغضی تو گلومون سنگینی می کنه و بی اختیار از خودمون می پرسیم امسال چندمین عیدیه که دیگه بابا کنار ما نیست؟! دیگه از لای قرآن برامون اسکناس های نو و تا نخورده بیرون نمیاره و دیگه اولین بو سه عید را به گونه هامون نمی زنه؟! هر سالی که می گذره جای خالیش نسبت به قبل بیشتر احساس میشه! پدرم هیچ وقت عشقت و حضورت در قلبم کم رنگ نشده! هر لحظه به یادتم و می دونم لحظه تحویل تو هم کنار ما هستی!
امیدوارم سالی که در پیش رو داریم سالی پر از خیر و برکت باشه، لحظه لحظه هاش همراه با عشق و شادی باشه و باز خدا لطف کنه در کنار هم تا سفره هفت سین سال دیگه باشیم! از خدا می خوام امسال به خانواده کوچیک ما با نظر لطف و مرحمت نگاه کنه و علاوه بر سلامتی، شادی و نشاط و احساس خوشبختی را اعطا کنه! بهمون کمک کنه تا بتونیم پدر و مادر بهتری برای این گل زیبای زندگیمون باشیم!
کیارشم عیدت مبارک! امیدوارم سال جدید سالی پر از شگفتی و شادی و خنده و سلامتی برات باشه! هر روزش بخندی و تجربه های جدید کسب کنی! عزیزم هر روزت مبارک!
عید و سال خوب و شاد همراه با سلامتی و بهروزی براتون آرزومندم! امیدوارم در کنار خانواده ها و عزیزانتون لحظه های شاد و خوبی را تجربه کنید! ان شاا... در سال بعدی باز در کنار هم و با هم باشیم و وبلاگ ها باز به رونق و شادی سابق باشه و هر پستش پر باشه از خبرهای خوب و شاد!
پیوست: شرمنده این مدت نتونستم بهتون سر بزنم! کیارش یک سرماخوردگی سختی گرفته بود! چهار روز تب داشت و ما خیلی نگران بودیم! الان بهتره ولی بچه ام آب شده! هنوز هم اشتهاش برنگشته سر جاش! امیدوارم تا عید یک کم بهتر بشه!