من این پست را چون این هفته امتحان داشتم هفته قبل نوشتم و یعنی آمدم از قابلیت های پارسی بلاگ استفاده کنم و زمان دار برای نمایش در آینده، یعنی اوایل این هفته زدم اما بعد امتحان که آمدم دیدم ای بابا کلی سر کار رفتم!!!!!!!!
سلام
بعد از یک تعطیلات طولانی که امیدوارم برای همتون خوب و سراسر از شادی و دید و بازدید و خوشی بوده باشه بازم سلام
ما هم عید خوبی داشتیم 28 اسفند راه افتادیم و آمدیم اصفهان و تا 13فروردین اصفهان ماندیم، خیلی خوش گذشت، دید و بازدید رفتیم و دیداری تازه کردیم ولی از همه مهم تر 5 فروردین بود که برای کیارش یک تولد بزرگ گرفتیم و کلی به کیارش خان خوش گذشت، لباس دامادیش را پوشیده بود و مرکز توجه همه شده بود، همه از شمع فوت کردن و کیک بریدن و کادو گرفتنش عکس و فیلم گرفتند و کلی بوسیدنش، کلی هم که کادوهای خوب و قشنگ گیرش آمد. فقط این وسط مامان و بابا هلاک شدند!!!!
گل پسر قبل از آمدن مهمون ها
کیک تولد 2 سالگی کیارش
عشق مامان و کیک تولدش
کادوهایی تولد کیارش خان عبارت بودند از:
مامان و بابا: یک سطل 220 تایی لگو
مامان مامان: گردن آویز طلا
مامان و بابای بابا: پلاک و لباس
دایی: اسکوتر
عمه ها و عمو: یک بلوز بافتنی و خرس عروسکی
مامان مامان مامان: یک سکه پارسیان
مامان بابای مامان: یک ماشین بزرگ
خاله بزرگ مامان: یک بلوز و شلوار سر هم
دایی بزرگ مامان: یک ماشین کنترلی شارژی بزرگ
خاله کوچک مامان: یک موتور کنترلی شارژی
عمه مامان: عروسک بزرگ اسپانچ باب و دوستش
عموی مامان: دو موتور مسابقه و ریل هاش
عروس خانم و آقا داماد ( دختر عمه مامان ): یک وسیله بادی ( نمی دونم اسمش چیه عکسش را ببینید )
دختر خاله بزرگ مامان: یک عدد لحاف مسافرتی و کیفش
دختر خاله کوچک مامان: یک لودر کنترلی و یک شتر آوازخوان
در ضمن لباس دامادی که تن آقا کیارشه را زن عمو من 9 ماه پیش که از آمریکا آمده بودند براش آوردند و گفتند تولد 2 سالگیش بپوشه، دستشون درد نکنه، دست همه درد نکنه، خجالتمون دادند!
کیارش و لباس دامادی و اسکوتر دایی
کیارش و لودر کادو دختر خاله و لگوهای مامان و بابا و اون وسیله بادی کادو عروس خانم
عکس از شمع فوت کردن و کیک بریدنش هم به خاطر حضور دیگران تو عکس نتونستم بگذارم!
این قدر درگیر بودم که از میز شام نتونستم عکس بگیرم ولی کباب و جوجه هاشو از بیرون گرفتیم و رولت گوشت و سالاد و دسرهاشو خودمون درست کردیم!
پیوست 1: کیارش دیگه به طور کامل از شیر گرفته شد، بمیرم بچه ام این قدر مظلوم بود که وقتی روز اول عید شیر خواست و بهش گفتم دیگه تموم شد و تو بزرگ شدی دیگه سراغش نیومد و اسمشو نبرد. حتی تلخش هم نکردم، حتی حواسش را هم پرت نکردم، خیلی مظلومانه حرفمو گوش داد. گاهی موقع خواب دلم می گرفت، غصه ام می شد که دیگه شیر نمی خوره، دلم برای شیطنت هاش موقع خوردن، نوازش هاش و خیره شدن تو چشم هاش تنگ شده!!!!!
پیوست 2: کیارش الان بیشتر از یک ماه است که روزها دیگه پوشک نمیشه، اما بعضی روزها یک دفعه هیچی نمیگه و کارشو تو شلوارش می کنه و روز بعد خوب میشه! نمی دونم چرا این جوری می کنه؟؟؟؟
پیوست 3: اصفهان عید خیلی قشنگ و زیبا شده بود، همه جا سبز و پر از گل ولی مسافرهای نوروزی که امسال به 3 میلیون رسیده بودند چنان ترافیکی ایجاد کرده بودند که برای عید دیدنی رفتن خونه فامبل ها مخصوصاً اون هایی که نزدیک اماکن تاریخی بودن کلی مشکل داشتیم!
پیوست 4: کیارش تازگی ها علاقه ویژه ای به شناخت ماشین ها پیدا کرده و هر وقت تو خیابون باشیم اسم یکی یکی ماشین ها را می پرسه و بعضی ماشین ها مثل پیکان و پراید و 405 و اتوبوس و کامیون و وانت و 206 و پرشیا و ریو را می شناسه! تمام 206 ها و پرشیا ها از هر رنگی باشه مال داییه و تمام ریو ها مال بابا!!! خوش به حالشون!!!!!!