سلام
شرمنده! الان که نشستم پای کامپیوتر تو عرقهای شرم خودم غرق شدم! باور ندارید؟! اینم صدای قل قل نفس هام که از زیر آب میاد!!!!!!!!!!! ( قل قل قل... ) خوب راستش دیگه امیدی واقعا نیست به کامپیوتره! در فکر یک نوش هستیم به یاری خدا!
خوب من و کیارش هم خوبیم! خوب راستش فکر میکردم بعد از دفاع و وقتی فشار روم کمتر بشه وقت بیشتری برای خودم و کیارش دارم ولی نمی دونم چرا هم وقت کم میارم و هم دیگه از اون همه قرار و برنامه و مهمونی و ... که تو زمان قبل دفاع و گرفتاری من بود خبری نیست! دق کردیم از بس من و کیارش فقط همو دیدیم!!!!!! یاا... یک برنامه توپی بگذارید دیگه!
یک کم از کیارشم بگم که هم خیلی بزرگ شده و کلا درک و فهمش رفته بالا و به موازات اون هم کلی شیطون شده! دیگه تو خیلی کارهاش مستقل شده! مخصوصا به تماشای کارتون خیلی علاقه مند شده! حالا من هرچی میخوام برای چشم هاش محدودش کنم مگه میشه؟! ناقلا خودش میره وی سی دی را روشن می کنه و سی دی را میگذاره توش و تلویزیون هم روشن می کنه! مثل یک نوار هم مرتب اسم کارتون های مورد علاقهاش را مرور میکنه! سی دی پلنگ صورتی، تام و جری، هاپو خالدار ( 101 سگ خالدار!)، پسر جنگل، سگ و گربه هه ( گارفیلد و ادی!) و ... حالا تصور کنید وقتی از کنار یک مغازه سی دی فروشی رد بشیم چه فاجعهای رخ میده! این قدر میگه و اصرار میکنه که دیگه برای این که بیشتر از این آبرومون نره براش سی دیه را میخریم! ولی هر دعه بهش میگیم این جایزه فلان چیزه!
کیارش خیلی پسر احساسی هست! هر شب موقع خواب یا حتی ظهرها میگه دست منو بده میخوام بخوابم! ( منظور دست بنده هست که در مالکیت اون درآمده! ) یک روز بهش گفتم تو هم دست منو بده خوب! ( منظور دست اون بود! ) اونم دست کوچولوشو دراز کرد و گذشت زیر سر من! منم خودم را الکی زدم به خواب! یک دفعه به خودم آمدم دیدم هر دو خوابمون برده و هنوز دست وچولوش زیر سر منه! ای قربون اون محبتش برم!
چند ماه قبل براش یک ماشین گرفتیم که میشینه روش و با پاهاش جلو میره! ( عکسش هست! ) بهش میگه ماشین بزرگه و عاشقشه! حالا جالبه این قدر منظم و مقیده که غیر ممکنه از روش بلند بشه و دستشو زیر فرمون نبره و نگه خامووووووووش ( یعنی ماشین را خاموش کرده! ) یا بیاد روش بیشینه و نگه روشن!
تازگیها به عکس گرفتن خیلی علاقه مند شده! چپ و راست موبایل این جانب دستشه و روی لنزشو میزنه کنار و میگه بخند!!! خندیدی؟! و بعد عکس را میگیره! اوایل خیلی ناشی بود ولی الان خیلی بهتر شده! عکسهای خوب میگیره! به دلایل امنیتی نمیشه عکس خودمونو بگذاریم که گرفته اینه که عکسی که از ماشینش گرفته را گذاشتم! باور ندارید دقت کنید عکس پای خودشم تو تصویره!
دفعه قبل که اصفهان بودیم تو پاساژ اوسان کیارش چشمش افتاد به یک مغازهای که اسباب بازیهای برند لگو را میفروخت! ( دیگه خودتون میدونید هر جعبه اش چه قدره؟! حدود 100 هزار تومن ) اون وقت آقا کیارش خودشون رفتند تو مغازه و با آقای فروشنده خوش و بش میکنند! اونم یک بروشور 50 صفحهای از محصولات لگو بهمون داد و ما با هزار ترفند شازده پسر را آوردیم بیرون! دیگه از اون شب خواب و خوراکش شده ماشین آقا پلیسه و ماشین آتش نشانی و تریلی و بیل مکانیکی و جرثقیل و کمباین و ... این قدر گفت که برادرم گفت من برای تولدش براش می خرم! این قدر عشقشو داره که ازش عکس هم انداخته! اون عکس سری ماشین و ایستگاه پلیس کار خود جناب هنرمند کیارش خانه!
پیوست: برنامهمون به هم خورد! دیگه نامزدکنون نداریم! ممنون بابت راهنماییهاتون!
پیوست 2: جدیدا انگار باز یک نظرسنجی برای وبلاگ بچه ها گذاشتند! هی هی! هر وقت یک نظرسنجی هست ما بنا به دلایلی غایبیم و به قول معروف از دل برود هر آن که از دیده برفت!
نظر سنجی انتخاب بهترین وبلاگ کودکان و نوجوانان