• وبلاگ : داستانهاي وروجك
  • يادداشت : اندر حكايات كيارش خان وروجك
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام دوست خوبم
    وبلاگ بسيار جالب و زيبايي داري
    با اجازه ، وبلاگتون رو در لينک بانک جامع وبلاگ ها و سايت هاي کودکان قرار دادم
    اميدوارم از اين طريق دوستان بيشتري با وبلاگ شما و کلا وبلاگ هاي کودکان آشنا بشن.
    و اگه اجازه بدين بتونم از عکسها و مطالب وبلاگتون با لينک خودتون در وبلاگم استفاده کنم. منتظر کامنتتون هستم.
    هميشه موفق و سر بلند باشي
    خدانگه دار
    [گل]

    سلام عزيزم مرسي که به ما سر زديدالان سرعت خيلي پائينه و من هنوز نتونستم عكسها رو ببينم ولي بد نيست از اين كاراي قشنگ قشنگا به منم ياد بديد

    سلام من واقعا شرمندم اينم ادرس بلاگم من شما رو لينك كردم

    سلام مامان كيارش جان يا بهتره بگم سلام وروجك شيطون و خوشمزه . من باورم نميشه شما يه همچين پسر شيرين زبوني داشته باشيد يعني واقعا همه ي اين حكايت ها راست بود؟؟؟

    به حر حال موفق باشيد هم خودتون هم كيارش جون

    اگر با تبادل لينك موافقيد خبرم بديد

    كيارش جان را از طرف من ببوسيد

    پاسخ

    سلام خانوم آتنا همه حكايت ها راست بود! من با تبادل لينك مشكلي ندارم اما شما كه آدرستونو كامل نگذاشتيد!

    سلام خوبي؟

    خيلي حكايات كيارش خان بانمك بود. كلي خنديدم. عكسهاي قرار وبلاگي هم خيلي قشنگ بودن.

    سلام خوشحالم كه روزهاي شادي را در كنار كيارش عزيز داريد عكسها هم مثل هميشه بسيار زيبا بود از كامنت تبريكتون هم بسيار ممنون
    + آرزو مامان ترنم 
    عكساي خوشگلشو نو ديدم عزيزم
    + پوريا 

    هميشه خوش باشيد .

    هنوز عكسها را نديدم .

    سلام خانومي خوبين ؟

    اي واي عكساي کيارش خيل ناز شدن

    اين گل پسرو بگو دست مريزا با اون حرف زدنات قربونت

    كيارشو مي بوسمش
    + ميتي وماهيش 
    اي جونم چه پسر شيريني...و چه حرفاي خوشگلي....بالاخره اسم خودش رو هم ميگه ماماني نگران نباش...صورت ماهش رو زا طرفم ببوس.
    + مامان پرنيان 

    هميشه بهتون خوش بگذره .

    عكسها رو نتونستم ببينم .

    من اومدمممممممممممممممممممممممممم
    ممنون با تزريق متو كاربامول و پردنيزولون و ديكلو فناك(كه خيلي سخت گير اومد)الان بهترن

    مرسي خوب ترتيب دهنده اين قرار شما بودي ديگه .

    حالا واقعا چرا اسم خودش و نميگه ؟

    اون روز خيلي خوش گذشت. ولي من همش داشتم با خودم فكر مي كردم كه خوش به حالا مامان كيارش كه خونش همين بغله چون ما ساعت 9 شب رسيديم خونه

       1   2      >