• وبلاگ : داستانهاي وروجك
  • يادداشت : خاطرات iut و ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 26 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خانمي - با خوندن خاطراتت منم ياد دوران دانشجويي و شيطنت با دوستم افتادم . منم ياد اون جيم زدن هامون از سر كلاس افتادم - اما خدا وكيلي راست مي گي - ديگه از دانشجو چيزي نمونده جز يه اسم - تازه همه دانشگاهها هم كه پولي شده و هر كسي از جاش پا مي شه مي ره يه مدرك مي گيره . نه تنها تو دانشگاه بلكه تمام جامعه بوي غم و اندوه مي ده و از شادي خبري نيست و نمي تونه باشه با اين همه مشكلاتي كه برامون درست كردند.

    روي كيارش گلم رو ببوس .