• وبلاگ : داستانهاي وروجك
  • يادداشت : ترس هاي دوران كودكي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    خيلي مطلبت جالب بود و منو كلي برد توي فكر در مورد طرز برخورد با كيارش. راستش من از بچگي خيلي ترسو بودم و الان هم کمي تا قسمتي ترسوام و فکر ميکنم کيارش هم متاسفانه به من رفته و از همه چي ميترسه. و من خيلي وقتا واقعا درکش ميکنم چون ميدونم بيشتر از هر کسي خود آدم دچار مشکل ميشه و عذاب ميکشه.. كيارش جونو ببوس و ايدورام با مهدش خوب كنار بياد